یاد‌‌‌ِ‌‌‌ سارا

"Die revolutionärste Tat ist und bleibt, immer ´das laut zu sagen, was ist´."

*********** « انقلابی ترين عمل همواره بيان رسای حقيقت بوده و خواهد بود » ***********

شهریور ۳۰، ۱۳۸۳

او دیگر چرا رفت؟

تصادفی هول‌انگیز بر جاده‌ای نمناک، در غروب تاریک روزی سرد رفیق سارا را از خانواده و از ما دوستانش گرفت و اکنون جای خالی‌اش را در کنار خود، و به درد، حس می کنیم.
ما سالهاست در صفوف مشترکی رزمیده‌ایم، خاطرات شاد یا غمناک مشترک داشته‌ایم، با آرمان‌هائی سترگ و دل‌انگیز که برای تحققِ دشواریاب آن‌ها، از جمله وجود میلیون‌ها امثال او لازم است.
در این زمانه‌ٔ سخت که صفوف انقلاب و کمونیسم در معرض خشکسالی‌ها و بادهای مسمومِ ایدئولوژیِ سرمایه‌داری‌ست، پایداری و حضور فعال هر یک از مبارزان این مسیر تاریخی و تلاش و کار هدفمندِ تک تکِ رهروان، به ویژه به استواری سارا، غیرقابل جایگزینی‌ست. طی چند دههٔ گذشته که ما در مسیری کلاً مشترک گام زده‌ایم چه بسیار‌اند رفیقانی که در نبرد به خاک افتاده‌اند و جای خالی‌شان را همچنان احساس می‌کنیم و اینک ضربهٔ جبران ناپذیر دیگر که در آن سارا را از دست داده‌ایم، چه تلخ!
سارا به پیروزی دنیای کار بر سرمایه، به غلبهٔ سوسیالیسم بر بربریت، به بهروزی زحمتکشان، به جهانی آزاد و برابر می‌اندیشید. تجربه و مبارزهٔ روزمرهٔ زندگیِ کارگری در ایران و سپس در خارج از کشور و التهاب‌های فعالیت سیاسی در سازمان‌های مبارز «بخش م. ل. سازمان مجاهدین» و بعد «پیکار» و سرانجام در تبعید، ادامهٔ فعالیت کمونیستی در اشکال دیگر، از او کارگری مبارز و آزاده و زنی سخت مبارز در راه رهائی زنان ساخته بود ... و در همهٔ این احوال، مهر بی‌حساب او به خانواده و فرزندان و دوستانش، نمونه‌ای از برخورد پر عطوفت یک همسر، مادر و یک رفیق را تداعی می‌کرد.
چطور می‌شود اورا فراموش کرد؟ چرا رفت؟ هنوز یک دنیا کار و تلاش پر  امید پیش رو داشت و ... پیش روی همهٔ ماست.

تراب                  چهاردهم ژانویه سال ۲۰۰۴

0 Comments:

<< Home